درمورد رمضان بیشتر بدانیم:
ماه رمضان نهمین ماه
از ماههای قمری و بهترین ماه سال است ، بهترین فرصت برای به دست آوردن کمال
و معنویت ؛ ماهی که می توان در آن به تقرب رسید و حقایق را آنگونه که هست
نظاره کرد.
در این ماه شریف ؛ روحانیت خاصی بر جسم و روح انسان حاکم است
و آدم خاکی به واسطه تاثیر این حالات احساسی آسمانی دارد .
رمضان ؛ ماه
رحمت و غفران الهی است که دریای بیکران لطف و عنایت حضرت دوست در آن جوشش و
تلاطم دیگری دارد .
پیامبر اعظم (ص ) شعبان را ماه خود و رمضان را ماه
خدا دانست و امت خویش را نسبت به اهمیت آن آگاه فرمود .
امام سجاد (ع)
نیز در وداع از ماه مبارک رمضان ؛ مناجاتی جانسوز دارد و مانند کسی که می
خواهد از عزیزترین خویش جدا شود با این ماه پر عظمت بدرود می گوید .
رمضان از اسماء الهی استرمضان
اسمى از اسماء الهى است و نباید به تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان
آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه
نمود، در این باره به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) اشاره می
کنیم .
هشام بن سالم نقل روایت می کندو می گوید: ما هشت نفر از رجال در
محضر حضرت ابی جعفرامام باقر (ع ) بودیم ، پس سخن از رمضان به میان می
آوردیم .
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان
رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمىرود و نمىآید که
شىء زائل و نابود شدنى مىرود و مىآید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه
را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مىباشد، و ماه رمضان ماهى
است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است
همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى
اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام)
روایتشده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا
تدرون ما رمضان» (۲) شما به راستى نمىدانید که رمضان چیست (و چه فضائلى
در او نهفته است).
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آنرمضان
از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما ، و تابش آفتاب بر رمل… معنا شده است ،
انتخاب چنین واژهاى براستى از دقت نظر و لطافت خاصى برخوردار است ، چرا
که سخن از گداخته شدن است ، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و
سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش ، زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش
است ، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.
و
عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مىگدازد، و سوزشش براستى جبران
ناپذیر است.
در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین
مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنهتر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده
نمىکند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا
مىدارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه
والا را به کار مىگیرد و مىگوید:
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد
آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین
طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید اما از سوى دیگر،
عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.
این ماه ماه نزول
قرآن و ماه خداوند است و شب های قدر در آن قرار دارد.
التماس دعا
رمضان ماه مهمانی خدا
مژده ای منتظران ماه خدا امده است
ماه شبهای مناجات و دعا امده است ماه پر مغفرت و رحمت و برکت امده
ماه زیبای عنایات خدا امده است ماه دلدادگی بنده به معبود رسید
بر سر سفره شاهانه گدا امده است ایکه دل خسته به وسواس شیاطین هستی
دل قوی دار بشارت زصبا امده است رفت بی عفتی و هرزگی و بدبختی
ای گنه پیشه بیا ماه حیا امده است ای به دام گنه افتاده رهیدن سر کن
ماه پرواز بسوی شهدا امده است دل بیمار بیا مژده طبیب امده است
دردمندانه بیا اذن شفا امده است حضرت دوست در این ماه تماشا دارد
یار در جلوه سر کوی وفا امده است ان سفر کرده که سالیست از او بی
خبریم
بهر شادی دل اهل بکا امده است امده ماه خدا وقسم تنها نیست
هم رهش منتقم ال عبا امده است
در سال 1971 «دنیس گابور» فیزیکدان انگلیسی بهخاطر ساختن نخستین «هالوگرام» جایزه نوبل را از آن خود کرد. الگوی او تصویر مغشوشی بود که در آن، انعکاس حاصل از میدان نور موجی شکل بر یک شیء، روی صفحهای حساس ضبط شده بود. هر بخش این هالوگرام نماینده کل است و با برش قطعهای از هالوگرام و قرار دادن آن در مسیر نور متمرکزی چون لیزر، مجدداً کل تصویر بازسازی میگردد؛ لذا کل تصویر در جزءجزء هالوگرام قابل رؤیت است. مفهوم هالوگرام مبین این است که هر جزء به طور دقیق و بیکم و کاست دربرگیرنده کل است و میتواند برای ساختن مجدد کل هالوگرام به کار رود.
«روپرت شلدریک»نظریهای در مورد حیات ارائه داد که تمام دستگاههای عالم نه تنها بهواسطه عوامل مادی و انرژیک شناخته شده بلکه بهوسیله حوزههای سازماندهندة نامرئی تنظیم شدهاند. میدانهای فوق به مفهوم مصطلح دارای انرژی نیستند، زیرا ثأثیرات متقابل آنها ورای موانع زمان و مکان انتقال مییابند. موانعی که برای انتقال انرژی معمولی مشکلآفرین هستند، در مورد حوزههای انرژی مؤثر نیستند، یعنی قدرت تأثیر یک محرک در این حوزه به ابعاد مسافتی بستگی ندارد. نتیجه اینکه روند خلقت، به واقعیت خلاقی شباهت دارد که خود در مسیر تکامل، کلیتهای تازه را به وجود میآورد. پدیده خلقت بهعنوان روندی متعالی در گسترش وحدتی پیچیدهتر و متکامل است، وحدتی که با ادراک یگانگی اشیائی که قبلاً منفک در نظر گرفته میشدند، درک میگردد.
جهان اشیاء جامد و قوانین مکانیکی، اکنون به جهانی از الگوهای موجگونه متشکل از تأثیرات متقابل بدل شده است. مفاهیمی چون «ذرات بنیادی»، «جوهر ماده» یا «جسم منفرد» معنای خود را از دست دادهاند. تمام عالم همچون بافتی سیال از الگوهای غیرقابل تفکیک انرژی به نظر میرسد. بنابراین عالم در قالب کلیتی پویا و غیرقابل تجزیه، تعریف میشود.
در تجربیات ما گاه بدون دیدن کسی یا شنیدن صدایی، حضور فردی را در اتاق حس میکنیم (تأثیرات متقابل حوزهها)، از ارتعاشات خوب و بدِ دیگران صحبت میکنیم و از فرستادن انرژی به سوی دیگران یا خواندن افکار آنها گفتگو میکنیم. به محض ملاقات با غریبهای، بدون شناخت قبلی، از احساس خود نسبت به او آگاه میشویم و درمییابیم که در آینده با او چه ارتباطی خواهیم داشت. دلایل این گونه آگاهیها را میتوان با توصیف تعادل یا عدم تعادل در تأثیرات حوزه انرژی توضیح داد. همین که خود را به عنوان حوزه انرژی شناسایی کنیم، آگاهی بالاتر، ارتعاشی برتر و انسجامی عظیمتر با ما همراه خواهد بود.